روشنگری اجتماعی

آنچه برای من بزرگترین امید تسلیت بخش نیرو دهنده است،این است که بر خلاف سالهای پیش،اکنون مسلم است که فردا،روشنفکران و رهبران فکری و سازندگان فرهنگ و فکر و جامعهء ما در آینده،ماتریالیست های غرب زده یا شرق زده،مارکسیست ها یا ناسیونالیست ها نخواهند بود.بلکه روشنفکرانی خواهند بود که اسلامِ «علی»وار و خط مشی «حسین»وار را به عنوان مکتب فکری نهضت اجتماعی و ایدئولوژی انقلابی خود انتخاب کرده اند.هم اکنون اسلام از چارچوب تنگ قرون وسطائی و اسارت در کلیساهای کشیشی و بینش متحجر و طرز فکر منحط وجهان بینی انحرافی و خرافی و جهالت پرور و تقلید سازی،که مردم را عوام کالانعام بار آورده بود،و روشنفکر را دشمن مذهب و ترسان و گریزان از اسلام،آزاد شده است.و هم اسلام آزاد،بتواند از کنج محراب ها و حجره ها و تکیه ها و انحصار به مراسم تعزیه و مرگ،به صحنهء زندگی و فکر و بیداری و حرکت و زایندگی پا گذارد.به خصوص قرآن را از قبرستان و دست آخوندهای قبرستانی،به متن صحنهء کشاکش های زمان بازآورد،و ابتکار هدایت و خلاقیت و ویرانگری و سازندگی را به دست وی سپارد.

 

اگر قرآن،«هدی للمتقین و للعالمین» است،مگر جز به این معنی است؟و مگر جز این است که ما در قبال آن چنین مسئولیتی داریم؟

 

و آیا تحقق چنین هدفی و انجام چنین مسئولیتی،با رعایت آن گونه مصلحت اندیشی های محلی و تقیّه پرستی های سنتی ممکن است؟

 

آیا،کسانی که هنوز در قرن حاضر جرأت نکنند از چند آخوند درباری سیصد سال پیش،که حاشیه نشین شاه سلطان حسین صفوی بوده اند،انتقاد علمی کنند،و حتی اهانت های وقیح و کثیف آنان را به ساحت مقدس خاندان پیغمبر(ص) و ائمهء اطهار(ع) ردّ نمایند،لیاقت آن را دارند که اسلام را در این عصر نجات دهند؟

 

ادامه دارد...